اگر گناه می‏كنم تقصیری ندارم
منبع: مجله پرسمان
اولا، انسان بدون اختیار خویش پا به عرصه هستی گذاشته است; اما در مقابل از نعمتی بی نظیر به نام «وجود» و آثار آن برخوردار گشته است . «عدم‏» ، «نیستی‏» و «نداری‏» نقمت است و خسران بی نظیر . خداوند لطف بسیار فرموده كه ما را از عرصه نیستی به هستی درآورده است . ما باید شكرگزار چنین هدیه‏ای باشیم; هر چند اختیار و اراده ما در آن هیچ نقشی نداشته باشد .
ثانیا، آدمی در آمدن به عالم هستی مختار نیست; ولی خداوند، بر اساس لطف و رحمتش، انسان را در چگونه زیستن و چگونه بودن و چگونه رفتن و چگونه حركت كردن كاملا آزاد گذاشته است . این امر نعمتی بس گرانبها است كه متاسفانه بشر از آن به خوبی استفاده نمی‏كند . بله، اگر خداوند انسان را در این زمینه نیز با اجبار روبه‏رو می‏ساخت و او در كژاندیشی و كژعملی یا درست‏اندیشی و صحیح كرداری مجبور بود، می‏توانست این پرسش را مطرح كند; ولی حقیقت امر چنین نیست .
اگر شما به حقیقت انسان و مقام و جایگاه و منزلت او واقف شوید، این چنین شكوه نمی‏كنید . سخن در این باره فراوان است; ولی توجه شما را به سه نكته اصلی كه تفكر در آن موجب خواهد شد شما كمی از این بدبینی فاصله بگیرید، جلب می‏كنم:
1 . انسان گل سرسبد هستی و تاج و جوهره اصلی آن و اشرف تمام مخلوقات است و درواقع همه جهان برای او آفریده شده است . (1)
تاج كرمناست‏بر فرق سرت
طوق اعطیناك آویز برت
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پایه‏اند و او غرض
ای غلامت عقل و تدبیر است و هوش
چون چنینی خویش را ارزان مفروش (2)
2 . حقیقت انسان كتابی نیازمند شرح است و شارح آن كسی جز مصنف آن یعنی آفریدگار هستی نمی‏تواند باشد; زیرا نویسنده این كتاب او است . بنابراین، توجه به آیات و روایات در این باب ضرورت دارد . قرآن از آن‏جا كه مبدا فاعلی انسان را خداوند می‏داند، معتقد است هر چه آدمی معرفت‏بیش‏تری به مبدا فاعلی خود پیدا كند، جهان را و خویشتن را بهتر می‏شناسد; زیرا آفریدگار هستی در خلقت‏خود تجلی و ظهور می‏كند . از آن‏جا كه همه آفرینش نشانه‏ها و مظاهر اسمای او است، می‏توان با شناخت عمیق‏تر خداوند و نام‏های اعظمش، به مقام انسان بیش‏تر نائل گشت . (3)
آدم اسطرلاب اوصاف علوست
وصف آدم مظهر آیات اوست
هر چه در وی می‏نماید عكس اوست
همچو عكس ماه اندر آب جواست (4)
3 . قرآن كریم در بیش از پنجاه آیه به وصف‏های نكوهیده اشاره و به جهت وجود آن‏ها در آدمی، انسان را سرزنش كرده است;صفاتی مانند بخل(5) ، ضعف(6)، عجله(7)، ظلم(8) ، جهل (9) و ... . همه این‏ها به طبیعت انسان باز می‏گردد و منشا پیدایش آن‏ها جاذبه‏های طبیعی انسان است; چنان كه سرچشمه فضائل جذبه‏های فرا طبیعی است . باید به این نكته توجه داشت كه صفات رذیله در عالم ملكوت ریشه ندارد و مشمول اصل جامع «و ان من شئ الاعندنا ناخزائنه و ما ننزله الابقدر معلوم‏» (10) ، نخواهد بود . بر اساس آیه «و ما اصابك من سیئة فمن نفسك‏» (11) ، همه بدی‏ها از پیش خود انسان است . (12)
خواهر گرامی، از این حقیقت غفلت نكنید كه نور باطنی از فطرت انسان پرتو افشان می‏شود . اگر این منبع الاهی یعنی فطرت زنده به گور نشود و غبار آلودگی‏ها هواهای نفسانی آن را نپوشاند، همواره پر فروغ خواهد بود; اما اگردر پشت ظلمت گناه پنهان گردد، انسان گنهكار حقیقت‏خود را نمی‏بیند و از آن رو كه نوری ندارد، خود را گم كرده، پس از مدتی به كلی فراموش می‏كند . بدانید كه فطرت شما تنها با علم و محبت پر فروغ خواهد ماند; زیرا علم، خدا و مبدا فاعل آدمی را به انسان می‏نمایاند و محبت انسان را به مبدا اصلی خویش یعنی خداوند متعال می‏رساند: «العلم یدل علیه و الوجه یدل له‏» (13) . اگر می‏خواهید حركت و جنبشی داشته باشید و از گناهان و آلودگی‏ها رهایی یابید، به علم و سپس عمل نیازمندید . بنابراین، بدون علم به دنبال معرفت الاهی رفتن جهل است و بدون عمل تنها در پی درس و بحث‏حوزه و دانشگاه بودن، عمری چون سنگ آسیا به گرد خود چرخیدن و سپس توقف و ناتوانی است .
انسان‏ها باید در شناخت‏خویشتن بكوشند تا خویش را ارزان نفروشند .
خویشتن نشناخت مسكین آدمی
از فزونی آمد و شد در كمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت (14)

پی‏نوشت:

1 . اسراء (17): 70; میزان الحكمة، ج اول، ص 360 - 361 .
2 . مثنوی معنوی .
3 . تفسیر موضوعی قرآن كریم، آیت الله عبدالله جوادی آملی، ج 13، ص 59 - 71 .
4 . مثنوی .
5 . محمد (47): 38 .
6 . نساء (4): 28 .
7 . اسراء (17): 11 .
8 . احزاب (33): 72 .
9 . همان .
10 . حجر (15): 21 .
11 . نساء (4): 79 .
12 . تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج‏13، ص 78و79 .
13 . همان، ج 14، ص‏134 .
14 . مثنوی .